حقیقت راه را گم کرده ام
میجویم آنرا
به هر ره میرسم میپویم آنرا...
سلام،واقعا توی این دنیا که آدم نمیتونه راه رو از چاه تشخیص بده اگه خدا هم ولمون کنه کلاهامون پس معرکه که خوبه پس ترشه!!!
واقعا تا حالا شده راهتون رو گم کنید؟؟؟تاحالا شده به خاطر این که خدا دوباره مثه قدیما نگاتون کنه بزنین زیر گریه؟؟یادش به خیر 3-4 سالمون که بود بزرگترین آرزومون یه آبنبات بود و یه دنیا بازی..و یه خدا که هروقت بی آبنبات میشدیم یه قاصدک بر میداشتیم و تو گوشش آرزومون رو میگفتیم و فوتش میکردیم رو به بالا که بره و آرزومون رو به خدا بگه و اگرم می خوردیم زمین ازش شکایت میکردیم...خدارو محرم کل خوشی و غمامون میدونستیم... شاید همون موقع به راه تر بودیم نسبت به حالا که بزرگترین آرزوهامون منشاء مادی دارن و این وسط از دست های پر منتی خواسته میشه و اجابتم نمیشه...آخرشم خدارو حتی محرم اشکامونم نمیدونیم تا بریم و پیشش شکایت کنیم...خدا کنه هرچی زودتر بیاد اونی که قراره ما رو دوباره مثه قدیما با خدامون محرم کنه...
نظرات شما عزیزان: